Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (1116 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
pick up
<idiom>
U
ادامه دادن ،دوباره شروع کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
reopening
U
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopens
U
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopen
U
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopened
U
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
restart
U
بازاغازی دوباره شروع کردن
revive
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revives
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate
U
دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
off the wagon
<idiom>
U
دوباره شروع به خوردن الکل کردن
hold over
U
به تصرف ملک ادامه دادن ادامه دادن
resumptive
U
ادامه دهنده دوباره بدست اورنده
maintain
U
ابقا کردن ادامه دادن
maintained
U
ابقا کردن ادامه دادن
maintains
U
ابقا کردن ادامه دادن
set in
<idiom>
U
تغییرات آب وهوا شروع وممکنه ادامه داشته باشد
extends
U
ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
extend
U
ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
extending
U
ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
ionosphere
U
قسمتی از فضای جوزمین که از ارتفاع 52 میل شروع میشود و تا00022میل ادامه دارد
restart
U
شروع دوباره
auto restart
U
شروع دوباره به صورت خودکار
There you go again !
U
باز که دوباره شروع کردی !
backward chaining
U
روشی برای استدلال که ازهدف مطلوب شروع و به سمت حقایق از قبل شناخته شده ادامه می یابد
wake up
U
تنظیم کردن یا شروع یا مقدار اولیه دادن
boostrap operation
U
عملکرد سیستم دینامیکی که دران سیکل اولیه به کمک نیرویا نیروهای خارجی شروع میشود ولی بدون ان ادامه مییابد
Back to the drawing board
<idiom>
U
[زمانی که کاری با شکست روبرو میشود و دوباره باید از اول شروع کرد]
further
U
ادامه دادن
furthered
U
ادامه دادن
furthers
U
ادامه دادن
to keep on
U
ادامه دادن
keep
U
ادامه دادن
keep on
U
ادامه دادن
run on
U
ادامه دادن
take up
U
ادامه دادن
extends
U
ادامه دادن
carry-on
U
ادامه دادن
carry on
U
ادامه دادن
hold on
U
ادامه دادن
to drag on or out
U
ادامه دادن
hold good
<idiom>
U
ادامه دادن
furthering
U
ادامه دادن
to carry on
U
ادامه دادن
keeps
U
ادامه دادن
extending
U
ادامه دادن
to take up
U
ادامه دادن
go on
<idiom>
U
ادامه دادن
keep up
<idiom>
U
ادامه دادن
reopens
U
ادامه دادن
to continue
U
ادامه دادن
to follow
U
ادامه دادن
reopening
U
ادامه دادن
hang on
<idiom>
U
ادامه دادن
extend
U
ادامه دادن
reopen
U
ادامه دادن
continues
U
ادامه دادن
continue
U
ادامه دادن
bring on
U
ادامه دادن
go along
<idiom>
U
ادامه دادن
reopened
U
ادامه دادن
to follow up
U
ادامه دادن قوت دادن
live on
U
بزندگی ادامه دادن
dashed
U
مسیری را ادامه دادن
inability to box
U
ناتوان از ادامه دادن
bide
U
بکاری ادامه دادن
thwarted
U
ادامه دادن یا کشیدن
dashes
U
مسیری را ادامه دادن
dash
U
مسیری را ادامه دادن
keep the home fires burning
<idiom>
U
اجازه ادامه دادن
continuation
U
عمل ادامه دادن
to set on
U
با زور ادامه دادن
to press ahead with
U
با زور ادامه دادن
dwell at
U
به تیراندازی ادامه دادن
dwell at
U
اتش را ادامه دادن
thwart
U
ادامه دادن یا کشیدن
keep up with
<idiom>
U
به شکل قبل ادامه دادن
run
U
دوام یافتن ادامه دادن
stick it out
<idiom>
U
طاقت آوردن ،ادامه دادن
maintrain
U
ادامه دادن عقیده داشتن
runs
U
دوام یافتن ادامه دادن
hang on
U
ادامه دادن دوام داشتن
run on
U
ادامه دادن متن بدون توقف
pull off
U
باوجود مشکلات بکارخود ادامه دادن
to rumble on
[British E]
U
ادامه دادن به شکایت پر سرو صدا
to keep the field
U
جنگ یاعملیات جنگی را ادامه دادن
border break
U
ادامه دادن اطلاعات نقشه تا حاشیه ان
reship
U
دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
let (something) ride
<idiom>
U
ادامه دادن بدون عوض شدن شرایط
to continue one's progress
U
پیشرفت خودرا ادامه دادن همواره جلو رفتن
carry one's bat
U
تا پایان بازی ادامه دادن کارتوپزن بدون سوختن
regained
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regain
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regains
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regaining
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
increment
U
افزودن یک به یک عدد در یک ثبات اغلب برای ادامه دادن کار
increments
U
افزودن یک به یک عدد در یک ثبات اغلب برای ادامه دادن کار
redintegrate
U
دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
enjambment
U
دنبالهء سخنی رادرشعریابیت بعدی ادامه دادن دنباله سطری رابه سطردیگرکشیدن
start off
U
شروع کردن شروع شدن
render
U
دوباره دادن
rendered
U
دوباره دادن
repiece
U
دوباره سر هم دادن
renders
U
دوباره دادن
regorge
U
دوباره قورت دادن
reassures
U
دوباره اطمینان دادن
reorganising
U
دوباره سازمان دادن
redid
U
دوباره انجام دادن
reanimate
U
دوباره نیرو دادن
redo
U
دوباره انجام دادن
reorganises
U
دوباره سازمان دادن
reworks
U
دوباره انجام دادن
reorganised
U
دوباره سازمان دادن
reassured
U
دوباره اطمینان دادن
reanimate
U
دوباره نیرو دادن
repeat
U
دوباره انجام دادن
repeats
U
دوباره انجام دادن
reassure
U
دوباره اطمینان دادن
rework
U
دوباره انجام دادن
hearten
U
دوباره نیرو دادن
encourage
U
دوباره نیرو دادن
redeliver
U
دوباره تحویل دادن
reworked
U
دوباره انجام دادن
reorganizing
U
دوباره سازمان دادن
reorganized
U
دوباره سازمان دادن
reorganizes
U
دوباره سازمان دادن
reorder
U
دوباره سفارش دادن
redone
U
دوباره انجام دادن
reorganize
U
دوباره سازمان دادن
reworking
U
دوباره انجام دادن
embolden
U
دوباره نیرو دادن
redoes
U
دوباره انجام دادن
elate
U
دوباره نیرو دادن
countenance
[encourage]
U
دوباره نیرو دادن
redoing
U
دوباره انجام دادن
continues
U
ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
continue
U
ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
make over
U
انتقال دادن دوباره ساختن
to make over
U
انتقال دادن دوباره ساختن
re lay
U
دوباره گذاردن یا قرار دادن
reassures
U
دوباره قوت قلب دادن
reassure
U
دوباره قوت قلب دادن
reassured
U
دوباره قوت قلب دادن
hole job
U
شکست دادن حریف با شروع بهتر
hole shot
U
شکست دادن حریف با شروع بهتر
rethought
U
دوباره مورد تفکر قرار دادن
rethinks
U
دوباره مورد تفکر قرار دادن
reappraise
U
دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
rethinking
U
دوباره مورد تفکر قرار دادن
reappraised
U
دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
reappraises
U
دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
aftercrop
U
حصاد دوم دوباره حاصل دادن
rethink
U
دوباره مورد تفکر قرار دادن
reappraising
U
دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
handicaps
U
مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
handicap
U
مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
To stay the course .
U
تا آخر ماندن ( به مسابقه و مبارزه وغیره تا آخر ادامه دادن )
sustained
U
پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
sustain
U
پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
sustains
U
پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
paged
U
2-نشانه گر در پردازش کلمه برای نشان دادن محل شروع صفحه جدید
pages
U
2-نشانه گر در پردازش کلمه برای نشان دادن محل شروع صفحه جدید
page
U
2-نشانه گر در پردازش کلمه برای نشان دادن محل شروع صفحه جدید
sequential
U
خاتمه دادن یک کار در سیستم دستهای پیش از اینکه بعدی شروع شود
warm start
U
شروع مجدد برنامه که متوقف شده بود ولی بدون از دست دادن داده
indents
U
شروع و یا حرکت دادن یک متن به اندازه تعدادی فاصله از لبه چپ یا راست ابتدای کاغذ
indent
U
شروع و یا حرکت دادن یک متن به اندازه تعدادی فاصله از لبه چپ یا راست ابتدای کاغذ
indenting
U
شروع و یا حرکت دادن یک متن به اندازه تعدادی فاصله از لبه چپ یا راست ابتدای کاغذ
set up
U
مدت زمان بین سیگنال شروع یک برنامه و شروع آن
unregenerate
U
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
unregenerated
U
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
finder
U
واسط کاربر گرافیکی به Macintosh اجازه دادن به کابر به مشاهده فایل ها و شروع برنامههای کاربردی با استفاده از Mouse
launches
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launched
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launching
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launch
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
set up
U
مشخص کردن یا مقدار دهی اولیه کردن یا شروع یک برنامه کاربردی یاسیستم
to wipe the slate clean
<idiom>
U
شروع تازه ای کردن
[تخلفات قبلی را کاملا از پرونده پاک کردن]
[اصطلاح]
robustness
U
توانایی سیستم برای ادامه کار کردن حتی با وجود خطا در حین اجرای برنامه
tempering (metallurgy)
U
بازپخت
[سخت گردانی]
[دوباره گرم کردن پس ازسرد کردن]
[فلز کاری]
revamping
U
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamp
U
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamps
U
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamped
U
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
arrested
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrests
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrest
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
embark upon
U
شروع کردن
commence
U
شروع کردن
to strike into
U
شروع کردن
get one's feet wet
<idiom>
U
شروع کردن
commenced
U
شروع کردن
kick off
<idiom>
U
شروع کردن
commences
U
شروع کردن
embark
U
شروع کردن
embarked
U
شروع کردن
set about
<idiom>
U
شروع کردن
embarking
U
شروع کردن
put in hand
U
شروع کردن
get off on the wrong foot
<idiom>
U
بد شروع کردن
embarks
U
شروع کردن
Recent search history
Forum search
1
Potential
1
strong
1
To be capable of quoting
1
set the record straight
2
دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
2
دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
1
Arousing
1
pedal pamping
1
In last fit, DOS starts at high addresses and works downward
1
construed
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com